کتاب یادت باشد ...: شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر

گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می مونم، منو بی خبر نذار». با هر جان کندنی بود برایش قرآن گرفتم تا راهی اش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هر کجا تونستی تماس بگیر».

گفت: «جور باشه حتما بهت زنگ می زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چجوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب می شم».

به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود. پله ها را که پایین می رفت برایم دست تکان می داد و با همان صدای دلنشینش چند باری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه. »

• سلام بر ابراهیم - جلد اول: زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی ~گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
• سلام بر ابراهیم: ادامه زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی ~گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
• گلستان یازدهم (خاطرات زهرا پناهی روا، همسر سردار شهید علی چیت سازیان) ~بهناز ضرابی زاده
• چمران مظلوم بود: خاطراتی از شهید مصطفی چمران ~علی اکبری(به اهتمام)
• دیدم که جانم می رود ~حمید داودآبادی
• موارد بیشتر (2077)

• تذکری ... ~محمدرسول ملاحسنی
• هواتو دارم (روایت زندگی شهید مدافع حرم مهندس مرتضی عبداللهی)،(مدافعان حرم35) ~محمدرسول ملاحسنی
• کاش برگردی ~محمدرسول ملاحسنی