کتاب بازاریابی خود (Self marketing): "برند شخصی، هنر ارائه ی خود، متقاعدسازی، تاثیرگذاری، جذابیت شخصی"

ناشر: بازاریابی
تاریخ نشر: اردیبهشت 1394
تعداد صفحه: 232
شابک: 978-600-6982-29-8
قطع کتاب: رقعی
نوع جلد: شومیز
وزن: 264 گرم
رتبه فروش: #39916 (مشاهده پرفروش ترین ها)
موجودی:
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
خریداران به همراه این کتاب، موارد زیر را نیز سفارش داده اند
مرور کتاب
از طرف ناشر کتاب بازاریابی خود (Self marketing): "برند شخصی، هنر ارائه ی خود، متقاعدسازی، تاثیرگذاری، جذابیت شخصی"

یکی از تعاریف زیبای بازاریابی عبارات است از، تولید و عرضه ی آنچه که می دانید به فروش می رسد. همان طور که ملاحظه می فرمایید، تکیه ی این تعریف بر دانایی است. یعنی اگر ما بدانیم که بازار هدفمان چه می خواهد و بدانیم که چگونه متناسب با نیاز و خواست مشتریان اقدام کنیم، مورد قبول و پسند ایشان قرار می گیریم. یک جمله ی قدیمی، اما پرمغز و پرمعنا این است که فروشنده ی حرفه ای ابتدا باید بتواند خودش را بفروشد، به عبارتی اگر در دل مشتری خودمان را جا کنیم، آنگاه او به ما فرصت می دهد که بتوانیم از کالا یا خدمت خودمان برایش حرف بزنیم، وجوه تمایزمان را بگوییم و به سؤالاتش پاسخ بدهیم. به عبارتی، نفوذ در دل مشتری مقدمه ی فرایند اقناع اوست. معماری اقناع نیاز به دانایی دارد و بازاریاب حرفه ای آنقدر تسلط دارد که بداند چگونه این مسیر را طی کند. از سال ها پیش اساتید مدیریت در دانشگاه های علوم و دانشگاه های بازار به ما آموخته اند که مدیریت بر خود، زیربنای سایر مراحل نردبان مدیریت است. چون فرد اگر مدیریت بر خود نداشته باشد، نمی تواند در مدیریت بر فرد دیگر (که مشتری اوست)، مدیریت بر گروه، و مدیریت بر سازمان موفق باشد. حال مدیریت بر خود شامل چه مواردی می شود؟ دقت کنید مواردی چون مدیریت کلام، مدیریت آراستگی، مدیریت نظم، مدیریت زمان، مدیریت استرس، مدیریت خشم، مدیریت هزینه، مدیریت نگاه و... همگی از اجزای مدیریت بر خود هستند که تمام آن ها را در سه عبارت عمیق "پندار نیک، گفتار نیک، و کردار نیک" می توانیم ببینیم. حال کسی که مدیریت بر خودش قوی باشد، می داند که برای موفقیت مستمر می بایست بتواند خودش را به مخاطبان هدفش بخوبی بشناساند. تصور کنید الماس گرانبهایی در بسته بندی نامناسب نمی تواند مورد توجه بازار قرار گیرد.

پس مدیریت بر خود برای تکمیل شدن نیاز به بازاریابی خود دارد و بازاریابی همواره با سه کلمه ی "شناسایی، شناساندن و خشنودی" عجین است.

بازاریاب حرفه ای، بازار را به خوبی مورد شناسایی قرار می دهد، اطلاعات لازم را به دست می آورد تا تصمیمات صحیح تری را اتخاذ کند. بازاریاب حرفه ای، خودش را به خوبی و شایستگی و به دور از دروغ و ناصداقتی به مخاطبان می شناساند. بازاریاب حرفه ای خشنودی مستمر را برای بازار و خودش و جامعه، هدفگذاری کرده و با جدّیت دنبال می کند. بازاریاب حرفه ای دنبال فروش ریگ به بیابان نشین و فروش یخچال به اسکیمو نیست بلکه، او با درک صحیح از مشتری و گذاشتن خویش به جای او، با نهایت صداقت و تلاش گام برمی دارد و به زبان ساده بازاریاب حرفه ای، عالم عامل عاشق است. و تمام اینها لزوم توجه به بازاریابی خود را بیش و پیش از گذشته مهم می سازد، لذا هوش مدیریتی به کمک بازاریاب حرفه ای می آید. ایشان می داند که نباید فقط به ذات و ژنتیک توجه کند بلکه، باید با یادگیری مستمر از تمام معلمان که کائنات برای او فراهم ساخته است، خودش را محبوب القلوب مشتریان هدفش بسازد. باید به معنای واقعی کلمه برند شود و برند همان مشهور مقبول شدن است. برندینگ شخصی، هدف اساسی بازاریابی خود است. چون برند چیزی جز آبرو و حیثت نیست، برند چیزی جز هویت و اعتبار نیست و بازاریابی خود مسیری است که ما را به قله ی اعتبار می رساند، چون در این صورت مردم به ما اعتماد می کنند و دستوراتشان را به ما می دهند و ما خادم شایسته ی ایشان خواهیم بود. مقبولشان خواهیم بود و محبوبشان خواهیم بود. آن ها در مقابل خدمات، به ما پاداش می دهند، ما را انتخاب می کنند، سفیر برند ما می شوند، ما را به دیگران معرفی می کنند و این بزرگترین و بهترین جایگاهی است که می توانیم به آن برسیم.

لذا، بازاریاب حرفه ای به دنبال فراگیری و اکتساب هوش هیجانی می رود تا بتواند هیجانات خویش و مخاطبان هدفش را مدیریت کند. پایداری، انگیزش، همدلی، کنترل و خودشناسی، شاخص های هوش هیجانی هستند که میوه ی آن ها در بازاریابی خود تجلّی می یابد.

بازاریاب حرفه ای، هوش تدبیری اش را ارتقا می دهد. می داند چه بگوید؟ کی بگوید؟ چگونه بگوید؟ لذا فن سخنوری، اصول و فنون و هنر مذاکره و تسلط به زبان بدن را فرا می گیرد و از این دسته کلید به تناسب، کلید مربوطه را به کار می اندازد و بهره برداری می کند. بازاریاب حرفه ای، در کنار فراگیری تکنیک های آرامش روح و پیاده سازی آن ها به جسم خویش هم توجه می کند. تا عقل سالم را در بدن سالم جا داده و با تناسب ظرف ومظروف، شادی بیشتر را برای خود و مخاطبانش به ارمغان آورد. و در نهایت بازاریاب حرفه ای به هوش معنوی خود توجه دائم دارد و می داند از کجا آمده است و آمدنش بهر چه بوده است؟ او به خدایی رسیدن را در پندار، گفتار و کردارش متجلّی می سازد تا موفقیتش مستمر باشد. او می داند وقتی نیک بخواهد، نیک می گیرد، او به بازتاب اعمال خویش و قوانین زندگی، همچون قانون جذب، قانون علت و معلول، قانون باور، قانون بخشش و... واقف است.

بازاریاب حرفه ای می داند که همه چیز از اندیشه ی او شروع می شود و باور، قوی ترین نیروی پیش برنده ی انسان است. اندیشه و باور مثبت و کمال جوّ زمینه ساز گفتار نیک و احساسات زیبا است و فردی که خودش، مشتریان و جامعه را دوست دارد و بهترین ها را برای آن ها می خواهد، شخصیت دلپسندی خواهد داشت و خصوصیات ایشان در اثر مرور زمان چنان در روح و جانش ریشه می دواند که تبدیل به عادت می شود و عادت های انسان سرنوشت او را رقم می زند.

ملاحظه می کنید که واژه ی سرنوشت چقدر پرمعناست؟ سرنوشت آن چیزی است که در سر، نوشته می شود و سر هم محل اندیشه است. پس بازاریابی خود تأکید بر اندیشه ی صحیح دارد که زیربنای سایر مراحل ترقی است.

اگر بخواهم نوشته ام را کوتاه کنم، می توانم اینطور بگویم که بازاریابی خود، مقدمه ی خوشبختی است و انسان در تمام عمر به دنبال این هدف غایی است که کمال طلب و خوشبخت باشد. فرد خوشبخت، شاد است، مفید است، آرامش دارد و محبوب القلوب است.

کتابهایی با موضوعات مشابه
از پدیدآورندگان این کتاب
مشاهده موارد مشابه بر اساس دسته بندی