احتمالا هیچ کس همیشه اهمالکاری نمیکند. مود که از تأخیرهای خود بیزار است، به ندرت بر بسیاری از چیزهایی که به نحو مطلوب انجام میدهد تکیه میکند؛ از جمله آماده کردن طرح درس برای مدرسه، خرید مواد غذایی و پوشاک و پرداخت اجاره اش. با آنکه تقریبا همه تا حدی اهمالکاری میکنند، اگر خود را اهمالکار بدانید، کلیت اعمالتان را نادیده میگیرید و به غلط به خودتان برچسب میزنید. این تحریف واقعیت، غالبا به یک پیشگویی خود اقناع کننده منجر میشود. جو ممکن است به شدت از نوشتن نامه طفره برود و خودش را به خاطر تودهی مکاتبات معوق ملامت کند، اما با اشتیاق انواع کارهای جزئی اداری را که همکارش ابیگیل در برابر انجامشان مقاومت میکند و به خاطر انجام ندادنشان از خودش بیزار است انجام میدهد. هر دوی این افراد از ناراحتی هیجانی رنج میبرند، زیرا هر دو نفرشان به خاطر قصور در انجام کارهایی که مهم میدانند، نظر نامطلوبی در مورد خود دارند. نه تنها جو و ابیگیل در زمینههای متفاوتی اهمالکاری میکنند، بلکه ناراحتیشان ممکن است از حیث ماهیت و شدت متفاوت باشد. جو به خاطر عقب افتادن مکاتباتش احساس گناه میکند و میترسد دوستانی را که منتظر پاسخ نامههایشان هستند از دست بدهد و ابیگیل احساس افسردگی میکند، چون کارهای اداریاش را شروع نمیکند و خودش را درمانده و ناامید میپندارد. اگرچه هر دو نفر از خودشان ناراضی اند، شدت نارضایتی ابیگیل بسیار بیشتر است.