سبد خرید شما خالی است.
رابرت لنگدان وقتی به هوش می آید، خود را مجروح و بر روی تختی در بیمارستانی ناآشنا می بیند. پس از آن که پزشکان وضعیتش را برایش شرح می دهند، متوجه می شود با خانه و شهر خود کیلومترها فاصله دارد و حافظه ی چند روز گذشته اش را نیز از دست داده است. فردی که ظاهراً مجروحش کرده دوباره سراغش می آید و پس از کشمکشی خونین، لنگدان به همراه یکی از پزشکان از بیمارستان فرار می کند و پای در مسیر مأموریتی می گذارد که چیزی از آن را به یاد ندارد. تنها راهنمای مأموریتش شیء عجیبی است که از همراه داشتن آن نیز مطلع نیست.
دن براون در دوزخ، با دستمایه قراردادن کمدی الهی دانته و الهام از بخش دوزخ آن، در خلال ماجرایی پُرکشش، رابرت لنگدان و خواننده را به دنیای نمادها و شهرهای باستانی و زیبای اروپا می کشاند و لحظه به لحظه بر هیجان داستان می افزاید.