ماکسول مالتز (۱۰ مارس ۱۸۸۹ – ۷ آوریل ۱۹۷۵) جراح زیبایی آمریکایی و نویسنده فیزیولوژی روانی جدید(۱۹۶۰)، که مجموعه ای از ایده هایی بود که او ادعا می کرد می تواند تصور شخص از خویش را بهبود بخشد. در نتیجه، شخص به سمت یک زندگی موفق تر و شکوفاتری کشیده می شود. او کتاب های زیادی نوشت که در میان آن ها فیزیولوژی روانی جدید برای مدت زیادی بالاترین فروش را داشت و روی مربیان خودیاری زیادی تاثیر گذاشت. جهت گیری او به سمت مجموعه ایده هایی که خودیاری را عرضه می کنند، پیش زمینه کتاب های خودیاری امروزی به حساب می آید. در ۱۹۲۳ مالتز با مدرک دکتری پزشکی از دانشکده پزشکی و جراحی دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل شد. در ۱۹۶۰ فیزیولوژی روانی: یک راه جدید برای بیشتر زندگی کردن در زندگی برای اولین بار توسط پرنتیس – هال منتشر شد و در سال ۱۹۶۹ در قطع جیبی به چاپ رسید. این کتاب دیدگاه مالتز را درباره اینکه شخص باید قبل از چیدن اهداف، دید دقیق و مثبتی درباره خود داشته باشد، بیان می کند؛ در غیر این صورت او در الگوهای دنباله دار محدود کردن عقاید گیر می افتد. ایده های او روی مجسم کردن اهداف فرد متمرکز است و اعتقاد دارد که تصور از خویش سنگ بنای تمام تغییراتی است که در شخص رخ می دهد. بر اساس مالتز، اگر تصور شخص از خود ناسالم یا ناقص باشد، تمام تلاش های او با شکست روبرو خواهد شد. مالتز به سبک علمی و تخیلی نیز می نوشت، از جمله نمایش نامه به نام خراش دیده نشده (۱۹۴۶) و رمان زمان همین حالا است (۱۹۷۵). زندگی نامه او توسط خودش نوشته شد، به نام دکتر پیگمالیون: زندگینامه یک جراح پلاستیک (۱۹۵۳) که کتاب معروف و تاثیرگذاری بود و در کتاب های دیگر درباره جسم و هویت نیز مورد بحث قرار گرفت. عنوان این کتاب، پس از انتشار کار خودیاری به نام دکتر فیزیولوژی روانی تغییر یافت.
«تصویر ذهنی» مایه ی اصلی شخصیت و رفتار انسان است.با تغییر تصویر ذهنی، شخصیت و رفتار او تغییر می کند. اما از این هم بیشتر «تصویر ذهنی» سر حدات فضائل انسان را مشخص می کند. نشان می دهد چه کاری از او ساخته است و چه کاری از او ساخته نیست. با توسعه ی تصویر ذهنی دامنه ی عمل توسعه می یابد. پرورش تصویر ذهنی واقع بینانه و مناسب با ایجاد توانمندی ها و استعدادهای جدید در انسان، عملا شکست را به موفقیت تبدیل می کند. نه تنها هنر روانشناسی تصویر ذهنی به اثبات رسیده است بلکه توانسته به تبیین بسیاری از پدیده های از مدت ها پیش شناخته شده و درست درک نگردیده، کمک کند.از جمله امروز مدارک بالینی بی شک و شبهه ای در زمینه های روانشناسی فردی، روان پزشکی و روان شناسی صنعتی دال بر وجود «شخصیت های موفقیت طلب»، «شخصیت های شکست طلب»، «شخصیت های مستعد خوشبختی» و «شخصیت های مستعد بدبختی»، «شخصیت های مستعد سلامت» و «شخصیت های مستعد بیماری» در حقایق مشهود زندگی بینش تازه ای می آفریند. در زمینه ی «قدرت تفکر مثبت» بصیرت تازه ای ایجاد می کند و مهم تر از آن توضیح می دهد که چرا در برخی از افراد صادق است و در مورد برخی دیگر صدق نمی کند.«تفکر مثبت» بخصوص وقتی که با تصویر ذهنی خود سازگار باشد به راستی که اعجاز می کند اما در صورت ناسازگاری مادام که تصویر ذهنی تغیر نکرده، کارگر نمی افتد.