واژۀ دستور مانند واژۀ «زبان»، از جمله واژههایی است که سخنگویان زبان غالبا میپندارند که معنی آن را میدانند، ولی یا دربارۀ آن تعمق اندکی کردهاند یا اینکه به سختی میتوانند توصیف روشن و قانع کنندهای از آن به دست دهند.
به راستی دستور زبان چیست؟ آیا مطالب هر کتابی که با برچسب کتاب دستور معرفی شود، دستور زبان است؟ آیا تسلط بر دستور زبان صرفا از عهده تحصیل کردهها و دانشگاهیان بر میآید؟ آیا هر نکتهای که ادبا درباره زبان ابراز کنند، جزء دستور زبان محسوب میشود؟ آیا زبان کودکان و بیسوادها فاقد دستور است؟
شاید هنگام اندیشیدن به چیستی دستور، این پرسشها و پرسشهای بسیار دیگری از این دست به ذهن خطور کند. دو نوع نگرش غالب به دستور زبان قابل معرفی است: نگرش سنتی و نگرش زبان شناختی نگرش سنتی به دستور زبان، در مقایسه با نگرش زبان شناختی تاریخچه بسیار قدیمیتری دارد. هندیان باستان، یونانیان باستان و اعراب، سه گروه اصلی از اقوامی بودند که مطالعات دستوریشان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است و برای نگارش دستورهای جدید، الگو قرار گرفته اند. دستور نویسی در غرب، در مسیر مداوم و پیوستهای ادامۀ دستور نویسی در یونان باستان محسوب میشود.