کتاب سرزمین نوچ

هنوز عماد روی صندلی ننشسته که صنم می گوید: عماد، تو هنوز از کارم چیزی نگفتی. -... اوه... یادم رفته بود. چند وقتی بود که آلکس دنبال کارمند می گشت. چون خیلی از مشتری هاش ایرانی اند، می خواد یه کارمند ایرانی بگیره. تو هم که انگلیسی ات خیلی خوبه. بهش گفته بودم داری می آی.

صنم با موهاش بازی می کند. زل زده است به اتوبان.

وقتی آرش و صنم ایران را ترک می کردند، نمی دانستند مهاجرت به آمریکا با اتفاقات غیرمنتظره، شادی ها و تلخ کامی های بزرگی همراه است.

• چشم هایش ~بزرگ علوی
• نور زمستانی ~امید رضائی
• سمفونی مردگان ~عباس معروفی
• من او ~رضا امیرخانی
• بی آتشی ~امید رضائی
• موارد بیشتر (22468)

• سرزمین نوچ ~کیوان ارزاقی، محدثه گودرزنیا (ویراستار)
• سنگ، سین آخر ~کیوان ارزاقی، نسترن حسین پور (ویراستار)

• قدرت عادت: چرایی کارهایی که انجام می دهیم، در زندگی و کسب و کار ~چارلز دوهیگ، مصطفی طرسکی (مترجم)، معصومه ثابت قدم (مترجم)، محدثه گودرزنیا (ویراستار)
• سرزمین نوچ ~کیوان ارزاقی، محدثه گودرزنیا (ویراستار)
• تیمارستان متروک ~دن پابلوکی، رعنا باقریان کوشکاقاضی (مترجم)، فرناز وفایی دیزجی (ویراستار)، محدثه گودرزنیا (ویراستار)
• شب شکار ~سیامک گلشیری، محدثه گودرزنیا (ویراستار)
• محله ی شکر خانوم ~ناصر یوسفی، محدثه گودرزنیا (ویراستار)، سارا خرامان(تصویرگر)