کتاب آمده بودم با دخترم چای بخورم: هفت داستان

ناشر: مرکز
تاریخ نشر: اسفند 1391
تعداد صفحه: 96
شابک: 978-964-305-170-9
قطع کتاب: رقعی
نوع جلد: شومیز
وزن: 121 گرم
رتبه فروش: #6777 (مشاهده پرفروش ترین ها)
موجودی:
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
خریداران به همراه این کتاب، موارد زیر را نیز سفارش داده اند
مرور کتاب
در بخشی از کتاب آمده بودم با دخترم چای بخورم: هفت داستان می خوانیم

از کتاب "آمده بودم با دخترم چای بخورم"، نوشته شیوا ارسطویی، داستان "آمده بودم با دخترم چای بخورم" :
... من وقتی یک صحنه از آن فیلم را که آورده بود خانه دیدم، رفتم دستشویی و هی عق زدم. مهران گفت: "زکی! ما را باش! تو زیبایی‌شناسی نمی‌شناسی. اصلا نمی‌فهمی." من می‌فهمیدم و عق می‌زدم. تا فرداش هم که آمدم پیش تو هنوز داشتم عق می‌زدم... وقتی رسیدم پیش تو دویدم دستشویی و عق زدم. گفتی:" به این زودی حامله شدی؟" از دستشویی داد زدم:" بساط چایت را بچین پروانه جان!"... چای را ریختی و حرف زدم و عین بچه ننه‌ها هی زر زدم. پرسیدم چرا مهران آن فیلم را نشانم داد؟ که بگوید: "ما مردها همه مثل همیم؟" یک چای برای خودت ریختی و آرام گفتی:" نه، فیلم را نشانت داد که بگوید همه شما مثل همید."
دویدم دستشویی و دوباره شروع کردم به عق زدن. مهران برای خودش ودکا می‌ریخت و می‌گفت:" بدبخت! می‌خواستم چشم و گوش‌ات را باز کنم. تو فرهنگ رختخواب نمی‌دانی!"
می‌گفتی:" فرهنگ یعنی صاب‌مرده نره خرهای غریبه رو بیاوری خانه و نشان زنت بدهی؟"
به گمانم بلاخره سر از زیبایی‌شناسی در آوردم پروانه. هِن و هِن یک مشت سگ نر و ماده خوشگل را می‌گویند. تاپ و توپ قلب‌های ما زیبایی نداشت.

کتابهایی با موضوعات مشابه
از پدیدآورندگان این کتاب
مشاهده موارد مشابه بر اساس دسته بندی