در سال ۲۰۰۵، وقتی که چاپ اول کتاب برتری خفیف به بازار عرضه شد، تصور نمی کردم که این قدر محبوب و مورد توجه واقع شود. نه کمپین تبلیغاتی، نه کتابفروشی خاص و به انتشارات مطرحی در کار بود. خیلی ساده، فقط کتاب را منتشر کرده بودیم. این کتاب به صورت شفاهی و دهان به دهان بین مردم ترویج شد و همچون انتشار شعله های آتش، خیلی زود به همه جا سرایت کرد. قبل از اینکه متوجه شویم، صدها هزار نفر آن را خوانده بودند و به دیگران نیز معرفی کرده بودند. مشخصا ، در لابه لای صفحات این کتاب چیزی بود که مردم به شدت با آن موافق و همفکر بودند.
از همان زمان، هزاران نامه و ایمیل از خوانندگان کتاب دریافت کردیم؛ از تمام رده های سنی و از هر شغل و حرفه ای که تصور کنید. آنها نوشته بودند که این کتاب چگونه زندگی شان را تحت تأثیر قرار داده است. حالا دیگر مسئولیت ما این بود که مطمئن شویم این کتاب تا حد ممکن در دسترس مخاطبان قرار گیرد.
در سال ۲۰۰۸، ما در تألیف کتابی همکاری کردیم که مطالب همین کتاب را به نوعی برای نوجوان ها بازنویسی می کرد؛ کتابی با عنوان موفقیت برای نوجوان ها: نوجوان های واقعی از برتری خفیف می گویند. آن کتاب، هسته مرکزی اصول برتری خفیف را در قالبی نوجوان پسند و به همراه ده ها داستان از به کارگیری این اصول توسط نوجوان های واقعی در زندگی شان ارائه می کرد.
در سال ۲۰۱۱، یک ویرایش جدید، تجدیدنظر شده و مفصل تر از کتاب اصلی را منتشر کردیم. در این کتاب، چند اصل جدید که من ضمن صحبت درباره برتری خفیف و بررسی آن به آنها رسیده بودم، و همچنین مطالب جدیدی از دخترم و داستان هایی از تجربیات شخصی خوانندگان کتاب گنجانده شده بود.