کتاب کشف وجود: روان شناسی وجودی

ناشر: دانژه
تاریخ نشر: آبان 1401
تعداد صفحه: 232
شابک: 978-600-250-130-1
قطع کتاب: رقعی
نوع جلد: شومیز
وزن: 264 گرم
رتبه فروش: #9351 (مشاهده پرفروش ترین ها)
موجودی:
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
خریداران به همراه این کتاب، موارد زیر را نیز سفارش داده اند
مرور کتاب
از طرف مولف کتاب کشف وجود: روان شناسی وجودی

جامعه ی روان پزشکان در ایالات متحده ی آمریکا به طور تناقض آمیزی هم به روان درمانی وجودی علاقه مند هستند و هم از آن بیزارند. این رویکرد از یک سو بستگی بنیادین با سرشت و اندیشه ی امریکایی ما دارد؛ به طور مثال به تأکید ویلیام جیمز بر تجربه ی بی واسطه، وحدت اندیشه و کردار و اهمیت تصمیم گیری و پایبندی به آن نزدیک است؛ از سوی دیگر، در آمریکا میان برخی از روان شناسان و روان کاوان ستیزه جویی و خشم بسیار بر ضد این رویکرد مشاهده می شود که بعدها به دلایل این تناقض خواهیم پرداخت. ترجیح می دهم در این کتاب از موضع یک روان پزشک وجودی به طور بی واسطه از تجربه ی خود به عنوان یک فرد و روان درمانگری که به روان کاوی می پردازد سخن بگویم. وقتی کتاب معنای اضطراب را می نوشتم، یک سال و نیم در آسایشگاه معلولین در بستر بیماری به سر می بردم. بنابراین برای اندیشیدن درباره ی معنای اضطراب و نیز داده ها ی دست اول درباره ی خود و بیماران مضطرب زمان کافی داشتیم. طی این مدت دو کتابی را که تاکنون درباره ی اضطراب نوشته شده بررسی می کردم. یکی از این دو کتاب به نام مشکلات اضطراب را فروید نگاشته بود و دیگری با نام مفهوم اضطراب اثر کی یر کگاد بود. صورت بندی فروید به نظرم بسیار با اهمیت بود. از جمله نخستین نظریه ی او که اضطراب را ظهور دوباره ی لیبیدوی سرکوفته می داند و دومین تئوری او که اضطراب را واکنش «خود» ایگو نسبت به تهدید از دست دادن موضوع مورد علاقه ی فرد تلقی می کند. اما هر دو این ها در حد نظریه پردازی بودند. از سوی دیگر کی یر کگارد معتقد است اضطراب کشمکش موجود زنده در برابر نابودی است که من توانستم آن را در تلاش خود با مرگ یا دورنمای علیل ماندنم برای همه ی عمر تجربه کنم. کی یر کگارد خاطر نشان می کند که اضطراب انسان در واقع از مرگ نیست، بلکه از این واقعیت است که هریک از ما در درون خود دوسوی مبارزه هستیم چرا که «اضطراب پیامد میل به آن چیزی است که انسان از آن می ترسد، چنانکه کی یر کگارد می گوید، «اضطراب مانند نیرویی است بیگانه که به انسان چنگ می اندازد، با این حال آدمی نمی تواند خود را از این نیرو رها کند». آن زمان مسئله ی تکان دهنده برایم این بود که کی یر کگارد دقیقا درباره ی موضوعی می نوشت که بیمارانم و خودم در آن زمان تجربه می کردیم. در مورد فروید چنین نبود. او در سطح متفاوتی می نوشت و صورت بندی هایی از مکانیسم های روانی که اضطراب را ایجاد می کنند ارائه می داد.کی یر کگارد آنچه را که انسان ها در شرایط بحرانی بی درنگ تجربه می کردند توصیف می کرد. او به ویژه بحران زندگی در برابر مرگ را که برای بیماران کاملا حقیقی بود ارائه می داد. اما معتقدم این بحران از نظر بنیادی با بحران های گوناگون افرادی که برای روان درمانی به ما مراجعه می کنند؛ یا بحران های جزئی که همه ی ما بارها طی زندگی روزمره و با وجود کنار زدن چشم انداز مرگ در ذهنمان تجربه می کنیم متفاوت نیست، اما فروید در سطح تکنیکی یعنی با نبوغی که سرآمد همه بود می نوشت. او بیش از هر فرد در زمانه ی خود اضطراب را شناخته بود. کی یرکگارد که نابغه ای از نوع متفاوت بود، در سطح وجودی و هستی شناختی قلم می زد. او نیز اضطراب را می شناخت. این امر نشان دهنده ی دوگانگی ارزشی نیست، و بدیهی است که هر دو دیدگاه ضروری است. مشکل واقعی پیش روی ما از وضعیت فرهنگی – تاریخی بر می خیزد. ما در جهان غرب وارث چهار سده دست آورد تکنیکی در غلبه بر طبیعت و اکنون نیز بر خودمان هستیم. پیامد این امر همزمان هم بزرگی و عظمت برای ما بوده و هم زیان و خطری که متوجه ماست. ما امروز در معرض خطر سرکوبی تأیید تکنیک نیستیم، (که محبوبیت بی نظیر فروید در این کشور نیز اثبات این امر است)، بلکه بیشتر قطب مخالف آن را سرکوب می کنیم. اگر از عباراتی استفاده کنم که به زودی به تفصیل درباره ی آن بحث خواهم کرد، حس وجودی یعنی حس هستی شناختی را سرکوب می کنم. یکی از پیامدهای سرکوبی حس وجودی این است که تصویری که انسان امروزی از خود دارد، تجربه اش از خود به عنوان فردی مسئول، تجربه ای که از انسانیت خود دارد فروپاشیده است. رویکرد وجودی هدفش این نیست که اکتشافات تکنیکی فروید یا افراد دیگری از سایر رشته های روان شناسی یا علم را رد کند، بلکه بر آن است که این اکتشافات را بر پایه و فهم جدید یا کشف دوباره ی طبیعت و تصویر انسان بنا کند. من در جهت گیری مان در علم نوین که انسان را همانند ابزاری تبدیل به ماشین و تکنیک هایی کرده است که به بررسی او بپردازد، اذعان دارم و از گفتن این واقعیت نیز شرمنده نیستم. این امر انسان را به طور جدی در معرض انسانیت زدایی قرار می دهد. البته چنین گرایشی تقصیر هیچ شخص «خطرناک» یا مکتب «فاسدی» نیست، بلکه این بحرانی است ناشی از مخمصه ی ویژه ی تاریخی.

کتابهایی با موضوعات مشابه
از پدیدآورندگان این کتاب
مشاهده موارد مشابه بر اساس دسته بندی