کتاب مرگ و چند داستان دیگر

ناشر: چشمه
تاریخ نشر: خرداد 1397
تعداد صفحه: 106
شابک: 978-600-229-286-5
قطع کتاب: رقعی
نوع جلد: شومیز
وزن: 132 گرم
رتبه فروش: #69597 (مشاهده پرفروش ترین ها)
موجودی:
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
خریداران به همراه این کتاب، موارد زیر را نیز سفارش داده اند
مرور کتاب
از طرف ناشر کتاب مرگ و چند داستان دیگر

رومن گاری، با نام اصلی رومن کاتسف، در سال 1914 در مسکو متولد شد. آن طور که خودِ رومن در پیمان سپیده دم نوشته او را مادری بزرگ کرد که امیدهای بسیاری به پسرش بسته بود. فقیر، کمی قزاق، کمی تارتار با نژاد جهود در چهارده سالگی پا به فرانسه گذاشت و با مادرش در نیس مقیم شد. بعد از پایان تحصیلات در رشته ی حقوق، به خدمتِ نیروی هوایی درآمد و در سال 1940 به ژنرال دوگل پیوست. رمان اولش، تربیت اروپایی، در سال 1945 با موفقیت بسیار روبه رو شد و نویدِ نویسنده ای را داد با سبکی شاعرانه و درعین حال پُر فراز و نشیب. همان سال پا به وزارت امور خارجه ی فرانسه گذاشت و به لطفِ ورود به عرصه ی سیاست، در شهرهایی چون صوفیا، لاپاز، نیویورک و لوس آنجلس زندگی کرد. در 1948 رخت کن بزرگ را نوشت و در 1956 جایزه ی گنکور فرانسه به خاطر نوشتن ریشه های آسمان به او تعلق گرفت. طی سال هایی که در لوس آنجلس رایزن بود، با جین سیبرگِ هنرپیشه ازدواج کرد، چند سناریو نوشت و دو فیلم کارگردانی کرد. در 1961 دنیای سیاست را کنار گذاشت، مجموعه داستانِ به افتخار پیشتازان سرافرازمان را نوشت و رمانِ لیدی ال. را و بعدتر کمدی امریکایی و برادر اُسه آن را تحویلِ مخاطبان داد. در 1979 زنش مُرد و رمان های گاری کم کم رنگ و بوی افول و پیری به خود گرفت: از این محدوده به بعد بلیت شما اعتبار ندارد، روشنایی زن و بادبادک ها. رومن گاری در سال 1980 در پاریس خودکشی کرد درحالی که اسنادی از خود به جای گذاشته بود مبنی بر وجودِ رمان هایی دیگر از او با نام های مستعار. موفق ترین نام مستعارش امیل آژار بود که با آن توانست بار دیگر جایزه ی گنکور فرانسه را به خاطر نوشتن زندگی در پیش رو در سال 1975به خود اختصاص دهد.

من اَبر انسان نیستم

رومن گاری نوشتن را با اسم شناسنامه ای اش یعنی رومن کاتسف شروع کرد. سه اثر با این نام از او باقی است. پس از آن نام رومن گاری را، گویا بیشتر به خاطر قهرمانِ رمانِ خداحافظ گاری کوپر، برای خود انتخاب کرد. حدود سی کتاب شامل رمان، مجموعه داستان، نمایش نامه و با این نام از خود به جای گذاشت. دو رمان نیز با نام های فوسکو سینیبالدی و شاتان بوگا دارد. اما ماندگارترین اسم مستعاری که برای خود انتخاب کرد، امیل آژار است. درست در سال های کاری نویسنده ای به نام رومن گاری، که با رمان اولش تربیت اروپایی جایزه ی منتقدان و با پنجمین اثرش ریشه های آسمان جایزه ی گنکور را از آنِ خود کرد، نویسنده ای ظاهر شد با سبک و سیاقی متفاوت با گاری به اسم آژار. امیل آژار نیز با دومین رمانش زندگی در پیش رو جایزه ی گنکور را به خود اختصاص داد. درست در سالی که اولین رمان آژار نازنازی (1974) منتشر شد، رومن گاری کتابی درآورد با عنوان شب آرام خواهد بود؛ مصاحبه ای داستانی با رومن گاری همزمان با زندگی در پیش روی آژار، گاری یکی از بهترین آثارش را چاپ کرد با عنوان از این محدوده به بعد بلیت شما اعتبار ندارد. در سال 76 آژار اسم مستعار را بیرون داد و گاری یک سال بعدش دو رمان خوب منتشر کرد. در سال 79 نیز گاری یک رمان و یک نمایش نامه و آژار یک رمان منتشر کردند. سال بعد رومن گاری خودکشی کرد و یک سال پس از مرگش کتابی از او منتشر شد با عنوان: زندگی و مرگ امیل آژار. منتقدین پس از این کتاب و به دنبالش با مطالعه ی دقیق و تطبیقی و حتا کلمه به کلمه ی آثار آژار و گاری بود که توانستند کم و بیش پی به قصد رومن گاری ببرند. یکی از مشخص ترین اهداف این بود که نویسنده دلش می خواست با انتخاب نامی دیگر و شروعِ دوباره ی ادبیات از نگاهی دیگر، مرگِ قریب الوقوع را، افول دوران طلایی نویسندگی اش را پس بزند؛ او این کار را به شیوه ی رومن گاری انجام داد: ریشخندش را حواله ی جامعه ی ادبی کرد و تشکیلاتی چون جوایز داخلی فرانسه را دست انداخت و از سویی دیگر با در تضادِ کامل قرار دادنِ آثار گاری و آژار به نوعی قدرت قلمش را به رخ کشید. در از این محدوده به بعد بلیت شما اعتبار ندارد گاری با وقاحت تمام با تابوی افول زندگی جسمانی برخورد می کند و دست آخر این حس را به خواننده می دهد که باید پرچم را پایین آورد و تسلیم قدرتِ طبیعت شد. در روشنایی زن، گاری به سرنوشت و اقبال آدم هایی می پردازد که زنده اند و مشغول زندگی، اما کورکورانه پیش می روند و به اسم قانون، زنده بودن و عشق را نابود می کنند. به موازات، قهرمان های آژار، سلیمان شاه، مادموازل کورا، مادام رزا، موسیو هامیل و در عین پیری بیش از حد، تسلیم و پیر شدن را پس می زنند و با قدرتِ تمام به افسردگی و ناامیدی اجازه ی ابراز وجود نمی دهند. این هزینه در برابر ناتوانی و مرگ، زمانی ارزش پیدا می کند که مخاطب با سمبولیسم خاص نویسنده، به دنیای رو به افول رجعت داده می شود. یکی از قهرمان های گاری، جنگجویی کهنه کار است که دارد آخرین ساعت های عمرش را می گذراند، اما می خواهد بار دیگر بر تمامی گونه های فاشیسم موجود، به خصوص قدرت های دیکتاتوری طبیعت غلبه کند. این گونه است که آخرین کلمات دلهره ی سلیمان شاه می شود: باید عشق ورزید این پیام نهایی رومن گاری است. گاری تا آن جا پیش می رود که با دستِ خود زیر سنگینی نام آژار قرار گیرد. موفقیت زندگی در پیش رو آن قدر است که کتابِ همزمان از این محدوده به بعد گاری را زیر سؤال می برد. منتقدان گاری را محکوم به کپی برداری از آژار جوان می کنند. گاری در مصاحبه ای درباره ی نویسنده ی جوان می گوید: نازنازی را دوست داشتم. اما زندگی در پیش رو را هنوز نخوانده ام. به نظرم نویسنده اش نمی تواند طولانی مدت خودش را از دید عموم پنهان کند. قابل تصور است که برتری آژار در مقابل این نویسنده ی جاافتاده و مقایسه ی این دو توسط منتقدان تا چه حد رومن گاری را سرگرم کرده و خندانده. از یاد نمی بریم جمله ی نامه ی خداحافظی رومن گاری را: خیلی خوش گذشت، ممنون و خداحافظ. او در مصاحبه ای با لو موند در 26 نوامبر 1975 می گوید: درست است؛ شاید در رمان برگزیده ی گنکور احتمال تأثیرپذیری از نوشته های من وجود داشته، هر چند ناچیز. بله. نویسنده نوشته های مرا خوانده، بدیهی است. اما بگویید ببینم، چه طور ممکن است من وقت داشته باشم هم رمان امیل آژار را نوشته باشم، هم آخرین کارم، از این محدوده به بعد بلیت شما اعتبار ندارد را به انگلیسی ترجمه کرده باشم، هم یک نمایش نامه نوشته باشم و هم یک سناریو؟ قهرمان و ابَر انسان نیستم که بتوانم قلم آژار را هم بگیرم و جاش بنویسم. نه، واقعاً باید این فکرها را از بین برد و او را جدی گرفت. نباید بگذاریم این حرف ها به پسرک لطمه بزند. از طرفی آژار در کتاب اسم مستعار می نویسد: روزنامه ها راست می گفتند که امیل آژار وجود خارجی ندارد و ساختگی است؛ من با خشونت تمام و با شدت تمام ساخته شده بودم، قسم می خورم. حتا می توانم بگویم به دقت مرا ساخته بودندکتاب زندگی و مرگ امیل آژار پُر است از گفته هایی که بر علاقه ی رومن گاری به ادامه ی زندگی با قدرت جوانی صحه می گذارد: از این که فقط خودم باشم، خسته شده بودم. نویسنده تأکید می کند دیگر نمی تواند تصویر رومن گاری را که دودستی به او چسبیده، تحمل کند. زیرا با وجود شهرتی که گاری برای خود دست و پا کرده، دیگر قادر نیست با آزادی کامل هر چه دلش می خواهد بنویسد. البته که این میل به آزادی در نوشتن، مختصِ گاری نیست. نویسنده های بسیاری بودند که زمان جنگ یا حکومتِ دیکتاتوری کشورشان مجبور به استفاده از نام مستعار شدند. اما رومن گاری نویسنده ای است که زمان صلح و در حالی که می تواند با نام واقعی خودش جولان دهد، تصمیم می گیرد به استفاده از نام مستعار. فرناندو پسوآ در یکی از کتاب هایش اشاره می کند: همه ی ما دو زندگی داریم: زندگی واقعی مان همان است که در کودکی رویایش را بافته ایم، رویایی که در جوانی و میان سالی توی ابرها همچنان به آراستنِ شاخ و برگش ادامه می دهیم؛ زندگی جعلی مان همینی ا ست که در روابط مان با دیگران از سر گرفته ایم، رفتاری کاربردی که به نفع مان است، حیاتی که با خوابیدن توی تابوت تمام می شود. اما واقعیت آن است که این زندگی های جعلی به وضوح جریان دارد و چیزی نیست که از چشم دیگران پنهان باشد. جریانی که رومن گاری با اشراف، به آن تن نمی دهد و با دست هایی کاملاً توانا از وجود خودش شخصی دیگر خلق می کند و همزمان با وجودِ رومن گاری، امیل آژار را می آفریند و زندگی اش می کند.

تفاوت دیگر گاری با باقی نویسنده های با اسم مستعار، میل او به تغییر مداوم این نام جعلی است. این که با دست کم شش نام بشود نوشت، و هر کدام همزمان با استفاده از نام های دیگر. او در سال 1974 با سه نام، سه رمان می نویسد.نکته ی جالب دیگری که منتقدین به آن اشاره کرده اند، میل به دیگری بودن حتا در قهرمان های داستان های گاری است. یعنی همان چیزی که گاری آرزویش را در سر می پروراند. او خودش در کتاب نام مستعار نوشته ی آژار می نویسد: همیشه کسِ دیگری بوده ام. گاری در لیدی ال. پیرزنی خلق کرده که سال ها پشت اسم مستعارش پنهان شده، دست آخر زمانی که حس می کند ممکن است همین روزها عمارت کلاه فرنگی اش به دست شهرداری خراب شود، به اجبار راز نام واقعی اش را برای معشوق ابدی ازلی اش فاش می کند. کاری که رومن گاری در کتاب زندگی و مرگ امیل آژار انجام می دهد

چند خط درباره ی مرگ

 

کتابهایی با موضوعات مشابه
از پدیدآورندگان این کتاب
مشاهده موارد مشابه بر اساس دسته بندی